English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8424 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
dry dock U محل تعمیر کشتی
dry docks U محل تعمیر کشتی
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
pratique U اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
mending U گردآوری شده برای تعمیر
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
device U که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices U که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
hail U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hails U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
mate's receipt U رسید کاپیتان کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
voyage charter U اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
barrier light U نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
pennant U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennants U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
forms U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
upkeep U تعمیر
remaking U تعمیر
serviced U تعمیر
repairing U تعمیر
face lifting U تعمیر
repaired U تعمیر
maintenance U تعمیر
service U تعمیر
mending U تعمیر
instauration U تعمیر
repairs U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
renovation U تعمیر
repair U تعمیر
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
spot repair U تعمیر در محل
service U تعمیر کردن
darn [conservate] U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
darner U تعمیر کننده
servicemen U تعمیر کار
aircraft repair U تعمیر هواپیما
fixes U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
repair U تعمیر کردن
repaired U تعمیر کردن
serviceman U تعمیر کار
reconditioning U تعمیر مجدد
out of repair U نیازمند تعمیر
refit U تعمیر کردن
in bad repair U نیازمند تعمیر
serviceability U تعمیر پذیری
serviceability U قابلیت تعمیر
mends U تعمیر کردن
mended U تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
over haul U تعمیر اساسی
patches U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
under repair U در دست تعمیر
base repair U تعمیر اساسی
maintenance U تعمیر و نگهداری
maintenance U نگهداری و تعمیر
refitting U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
under repairing U دردست تعمیر
in disrepair U محتاج تعمیر
rehash U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
rehashes U تعمیر کردن
under repair U تحت تعمیر
patch U تعمیر کردن
emergency repair U تعمیر اضطراری
refashion U تعمیر کردن
restore U تعمیر کردن
repair time U مدت تعمیر
restored U تعمیر کردن
retread process U تعمیر مجدد
repair kit U جعبه تعمیر
patch up <idiom> U تعمیر کردن
reparation U تعمیر عوض
to do up U تعمیر رکدن
restoring U تعمیر کردن
to patch up U تعمیر کردن
field service U تعمیر در محل
restores U تعمیر کردن
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
docking report U گزارش تعمیر ناو
pattern generator U مولد تعمیر کار
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
vamp U وصله تعمیر کردن
dock U حوضچه تعمیر ناو
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
docked U حوضچه تعمیر ناو
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1دریافت کردم
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com